Sunday, May 13, 2007

غرور

زندگی میگذرد و خطوط پیشانی که نشانه ای از گذر زمان است پر رنگ تر ازدیروزبه چشم می آید و دلگیر از زمانه می نالیم و میگوییم چه زود پیری سراغم آمد، ولی روزی که دلِِِِ دوستی را شکستیم، می گوئیم فردا .... و فردا و فرداها میگذرند و گذر زمان را نمی فهمیم

روزی تو را خواهم دید

روزی خواهد آمد که دیگر دور بودن معنایی ندارد . خیال عین واقعیت است . و دیگر عشق ورزیدن گناه نیست . گل ها و چمن ها می رویند بی آنکه هراسناک از فردایشان بر خود بلرزند و نیازمندانه به آسمان چشم بدوزند و آرزو کنند که فردایی باشد ، باغبانی بیاید و آنها را از پژمردن برهاند