هر بار از خودم می پرسم هنوز خدا مرا دوست دارد؟ یا شاید هم مرا به خود واگذاشته است
سکوت گوشهایم را پر کرده است ؛ حتی نغمه ای به یاد ندارم که بخوانم ؛
می ترسم از باور تنهاییم
شاید دیگر محبت هیپکس را نبینم حتی مادرم فرشته کوچکی که در خانه بود چقدر نیاز دارم که کنارم باشی مادر
هنوز دوستی برایم باقی مانده مهربان تر از همه ی آنهایی که می شناختم کاش قدرش را می دانستم. حتم دارم او هم مرا خودخواه میداند
همه این طور فکر میکنند. با این همه باز هم مرا تحمل می کند