Sunday, March 11, 2007

می خواهم زنده بمانم

دیگر از تحقیر کردن لذت نمی بردم. من عوض شده بودم؛ ولی هیچکس مرا باور نکرد ، هیچکس نخواست دوباره مرا دریابد
یادم می آید کسی می گفت عاشق از خود می گذرد، از غرورش، از هر چیز که برایش مهم است تا معنای عشق را دریابد
از همه چیز گذشتم جز آبرویم. آیا فقط به این خاطر بود که معنایش را در نیافتم
اگر آن را هم فدا کنم حتی عشق هم نمی تواند مرا زنده نگه دارد؛ پس نمی خواهم عشقی را که نابود کند عقلم، شعورم و وجودم را
پس من نابودش می کنم . عشق را درونم می کشم
تا زنده بمانم

1 comment:

Morteza said...

تو زندگی یک کم به عقب نگاه کن. ببین لحظه هایی که واقعا زندگی کردی لحظه هایی نیستند که با عشق و محبت دست به کاری زدی . پس این راهی که انتخاب کردی راهیه که همیشه خاکیه ولی اگه نیروی عشق رو تو خودت تقویت کنی مخصوصا عشق به خدای خودت همیشه یک جاده صاف و همواره مستقیم پیش رو خواهی داشت . همیشه به یاد داشته باش عقل و منطق در کنار عشق به چیز یا به کاری که داری باعث موفقیته در غیر این صورت یکی دیگری را نابود می کنه و برای همیشه از زندگی شاد و سالم و راحت محروم میکنه .عشق یک نیرو یک حس و یک ستاره روشن برای رسیدن به هدف توست .
درسته عاشق از همه چیز خودش میگذره تا جایی که دلش نشکنه و وقتی اینطور شد ترجیح میده دیگه نذاره کسی با دلش بازی کنه ولی نه اینکار رو میکنه و نه خاطرات خوب کسی که دلشو شکست هیچوقت از یاد نمیبره .پس هر شخصی همیشه با عشق زندست و زندگی میکنه حالا می خواهد او عشق دنیوی باشه یا معنوی یا هردو .